نکاتی برای ترک سیگار - به زبان فارسی

از رضا گنجوی

Tips For Quitting Smoking - In Persian

نکاتی برای ترک سیگار - به زبان فارسی

Tips For Quitting Smoking - In Persian


برای اطلاعات بیشتر به صفحه من به زبان انگلیسی مراجعه کنید:


FOR THE ARTICLE IN ENGLISH SEE: https://www.rezamusic.com/health/quit-smoking

نکاتی درخصوص ترک سیگار

(تعدادی از ویدئوهای یوتیوب را که به زبان‌های انگلیسی و فارسی، درخصوص ترک سیگار، تهیه کرده‌ام نیز تماشا کنید.)

(توجه: این نکات کارساز هستند)

 

رضا گنجوی ©

 

«سیگار کشیدن به‌قدری اعتیادآور است که ذهن خود را فریب می‌دهد؛ و رایج‌ترین این فریب‌ها اهمال‌کاری[1] است: بعداً (در آینده) ترک می‌کنم، اگر فلان و بهمان اتفاق رخ دهد ترک می‌کنم و غیره... و وقتی که آن زمان فرا رسید، ذهن برای فریب دوبارة خودش با خود وارد جدل می‌شود و می‌گوید: «ای بابا! سیگار می‌کشم اما بعداً آن را ترک می‌کنم و همین چرخه تکرار می‌شود. برای رسیدن به آزادی روانی[2] باید بفهمیم که آزادی روانی چیست؟» رضا گنجوی

 

جنایتکاران بزرگ تنباکو همچنان قربانی می‌گیرند: دوستی نوشت: پدرم عصر روز جمعه، پس از مبارزه‌ای طولانی با بیماری ریوی ناشی از سیگار، فوت کرد؛ او 71 ساله بود.

 

«ترک سیگار آسان است، صدها بار آن را انجام داده‌ام.» مارک تواین[3]

 

به http://www.notobacco.org/ نیز مراجعه کنید.

 

بر امواج عشق سوار شوید و سیگار را ترک کنید.

 

- اکثر سیگاری‌هایی که تصور می‌کنند هرزمان که اراده کنند قادرند ترک کنند، نمی‌دانند از هر 100 نفری که قصد ترک سیگار را دارند، فقط 5 نفر موفق می‌شوند؛ و نمی‌دانند که سیگار به اندازة هروئین و نیکوتین اعتیادآور است و در نتیجه خود اعتیاد باعث می‌شود ذهن با آوردن بهانه،‌ در خصوص اینکه چرا اکنون زمان مناسبی برای ترک سیگار نیست، خود را فریب دهد.

«سیگار کشیدن باحال نیست! نکاتی درخصوص ترک سیگار»

از رضا گنجوی

جان لنون[4] نوشت: «اگرچه خیلی خسته‌ام، سیگار دیگری می‌کشم و به سر والتر رالی[5] ناسزا می‌گویم، او یک حرامزادة احمق[6] بود." (رالی بود که تنباکو را به جهان متمدن معرفی کرد).

دوست بسیار عزیزی دارم که سیگار می‌کشد؛ برای همین، با اینکه این روزها سرم خیلی شلوغ است، تصمیم گرفتم این فایل قدیمی را بیرون بیاورم و آن را به‌روزرسانی و منتشر کنم. حتی اگر سیگار نمی‌کشید، شاید بخواهید آن را به دوستی که سیگاری است بدهید؛ خدا را چه دیدید شاید مؤثر باشد. از نظرات‌تان استقبال می‌کنم. شرکت‌های دخانیات می‌خواهند باور کنید که سیگار کشیدن «باحال[7]» است. ایالات متحده در کنترل این هیولاها خوب فعالیت می‌کند، اما در سایر نقاط جهان آنها لگام گسیخته (غیرقابل کنترل) هستند. در جایی که من زندگی می‌کنم، یعنی اروپا، سیگارکشیدن نوعی بیماری اجتماعی است. طبق مشاهدات من 85 درصد از افراد در اواخر نوجوانی سیگار می‌کشند! نظرسنجی‌های رسمی نشان می‌دهد که هر چه طبقة اقتصادی بالاتر باشد، میزان سیگار کشیدن کمتر است؛ همچنین در مدرسة مشابه دانش‌آموزانی که در رده‌های پایین‌تر هستند سیگار می‌کشند. در آمریکا رفتن به کلوب یا کنسرتی که در آن از دود سیگار تقریباً خفه نشوید، و لباس‌های‌تان تا هفته‌ها بوی گند سیگارندهد، بسیار لذت‌بخش است. اخیراً دولت ایالات متحده و نیز چندین دولت خارجی اقدام به شکایت از شرکت‌های بزرگ دخانیات می‌کنند. شرکت دخانیات فیلیپ موریس[8] به‌دلیل سرطان فردی متحمل 50 میلیون دلار، و در 29 مارس متحمل 80،000،000 خسارت تنبیهی[9] شد. شرکت‌های دخانیات به توافق قانونی 206 میلیارد دلاری با ایالات متحده رسیدند. از کسانی که سعی می‌کنند سیگار را ترک کنند، کمتر از 5 درصد موفق می شوند؛ و این نشان می‌دهد که این مادة ناخوشایند چقدر اعتیادآور است. سیگارکشیدن راهی است که فقط به مصیبت معتاد بودن منتهی می‌شود.  

وقتی جوان و قوی هستیم، ضررهای سیگار به چشم نمی‌آید، اما پس از مدتی باعث بی‌احساسی و بدبختی می‌شود. حساسیت برای درک زیبایی ضروری است و بدون آن زندگی ناخوشایند می شود.  بنابراین سیگاری جوان و شاد به تدریج تبدیل به معتادی ناراضی می‌شود که شادی‌اش به «چوب سرطان[10]» کوچکی وابسته است. پس برای خوشحال شدن سیگار می‌کشد، که منجر به بدبختی بیشتر می‌شود. مثل شتری که خار می‌جود و از دهانش خون می‌آید، اما لذت می‌برد. من نوع کاملاً متفاوتی از زندگی را پیشنهاد می‌کنم که چون در آن تعارض جایی ندارد، پرانرژی هستید.

سیگار کشیدن نه تنها باحال نیست، بلکه نوعی بیماری است که (به گفتة سازمان بهداشت جهانی) در سال از هر دو سیگاری یک نفر، هر 10 ثانیه یک نفر، یعنی 3 میلیون نفر را  می‌کشد؛ و افراد سیگار می‌کشند که مثلاً از آن لذت ببرند. چطور زندگی اینقدر پوچ و خسته‌کننده شده است که فرد سعی می‌کند از استنشاق 4000 نوع ماده، که بسیاری از آنها عوامل سرطان زا شناخته شده‌اند، لذت ببرد. طبق تحقیقات اخیر سیگار کشیدن با سقط جنین مرتبط است و نیز DNA را جهش می‌دهد (و بدین ترتیب هستة اصلی وجود ما را به‌هم می‌زند).

 

اما اغلب سیگاری‌هایی که می‌شناسم احمق نیستند و زندگی خوبی دارند، صرفاً معتاد هستند (چند شب پیش مردی را دیدم که هم معتاد و هم احمق بود؛ ببخشید که قضاوت می کنم اما اینطور به‌نظر می‌رسید. حدس بزنید داشت چه کار می کرد: بی وقفه سیگار می‌کشید: بلافاصله بعد از بازدم آخرین پُک اوج می‌گرفت، گویی آب مقدس می‌نوشید!). سیگاری‌های معمولی با ترک کردن مشکل دارند؛ احتمالاً سرشان خیلی شلوغ است و زندگی‌شان به‌قدری پیچیده است (سیگار کشیدن این پیچیدگی را افزایش می‌دهد) که هرگز با این چالش روبرو نمی‌شوند. صرفاً آن را به آینده‌ای موکول می‌کنند که هرگز نمی‌آید و همیشه بهانه‌ای دارند. ضمن اینکه سیگارها در پس‌زمینه باقی می‌مانند و بدبختی‌شان وبال زندگی فرد سیگاری می‌شود.

نیکوتین مادة مخدری است که به‌شدت، و به اندازة هروئین، اعتیاد‌آور است. یعنی، همچون تله‌ای خطرناک و یا ماری سمی، نباید درگیر آن شد؛ و بهترین کار دوری از آن است. اغلب سیگاری‌ها با این تصور شروع می‌کنند که فقط یک سیگار در روز، یا در شب، و غیره می‌کشند. اما اغلب پیش از اینکه افراد متوجه شوند، کنترل از دست‌شان خارج می‌شود، مخصوصاً زمانی که مشکلی پیش بیاید. ظاهراً آگاهی از مضر بودن سیگار در تغییر فرد تأثیری ندارد. بیماران سرطانی را می‌شناسم که حتی در بستر مرگ هم نمی‌توانستند سیگار را ترک کنند. یکی از همکارانم پس از اینکه در اثر سرطان ناشی از سیگار صدا و زبانش را از دست داد، درگذشت. پس آنچه که در ترک این عادت بد به فرد کمک می‌کند چیست؟

به‌طور کلی، برای هر نوع تغییری ابتدا باید آنچه هست را ببینیم. به کرات سیگاری‌هایی را می‌بینم که کاملاً از کشیدن سیگار ناراضی هستند و رنجی را که در هنگام پک زدن به سیگار تجربه می‌کنند، می‌توان مشاهده کرد. اغلب‌شان نگاهی مأیوسانه به سیگار می‌اندازند و به این فکر می‌کنند که در ازای این رنجی که برای انجام دادن امری کاملاً غیرطبیعی می‌کشند، چه‌چیزی حاصل آنها می‌شود. بسیاری از سیگاری‌ها تصدیق می‌کنند که از 20 سیگاری که ممکن است در یک روز بکشند، به ندرت از یک یا دو سیگار «لذت» می برند، در واقع از بقیة سیگارها متنفر هستند. می‌توانید تصور کنید وقتی که فرد در تمام طول روز کاری را انجام می‌دهد که از آن متنفر است، چقدر دچار تعارض و اتلاف انرژی می‌شود؟

اولین قدم این است که بپذیرید معتاد هستید و این نشانة خرد است. بعضاً با افرادی که شدیداً سیگاری هستند مواجه می‌شوم که می‌گویند به این دلیل سیگار می‌کشند که دلشان می‌خواهد. این افراد یا دروغ می‌گویند یا هرگز سعی نکرده‌اند ترک کنند و بفهمند که چقدر می‌تواند دشوار باشد. افرادی را می‌شناسم که هر راهی را امتحان کردند، اما نتوانستند ترک کنند. یکی از پزشکان طب سوزنی[11] را می‌شناسم که معتادان به سیگار را معالجه می‌کرد، اما خودش سیگاری بود. گروهی از افراد هم هر از گاهی یک یا دو سیگار می‌کشند، که مشکل‌ساز نیست.  

 ترک سیگار به معنای تغییر سبک زندگی ناسالم به سبک زندگی سالم است. درغیر این‌صورت هیچ چیز تغییر نخواهد کرد، بنابراین ترک سیگار به معنای کنار گذاشتن همه چیز در زندگی نیست. اگرچه هر تغییری، هرچند کوچک، بر دنیای فرد تأثیر می‌گذارد. دوستان‌ سیگاری‌مان بدون شک تحت تأثیر قرار می‌گیرند، البته اگر همچنان با آنها معاشرت کنیم. مادربزرگ من شعری قدیمی با این مضمون می‌خواند: دوستان خوب تو را به اوج و دوستان بد تو را به حضیض می‌برند. البته نه اینکه بگوییم سیگاری‌ها افراد بدی هستند، اما منظورم را متوجه شدید؛ به آن فشار همتایان[12] می‌گویند. به‌نظر من درک روند سیگار کشیدن و اعتیاد از هرچیزی مهم‌تر است. دو نوع وابستگی وجود دارد: جسمی و روانی. بیایید نگاهی به آنها بیاندازیم:

§      وابستگی فیزیکی: این بخش آسان قضیه است. سیستم عصبی مرکزی بدن معتاد به نیکوتین است. به اعتقاد من (بعضی پزشکان [هم] تأیید می‌کنند) نیکوتین مادة مخدری دو طرفه است: در برابر مواد افسردگی (مانند الکل) همچون یک محرک، و در قبال محرک‌ها (مانند کافئین) همچون یک مهارکننده عمل می‌کند. بنابراین، یک چرخة ثابت بالا و پایین است؛ و چنانچه فرد برای مدتی مصرف الکل، قهوه، چای غیر گیاهی، کوکاکولا و غیره را کاهش دهد، ترک آن آسان تر می‌شود (اگر به این موارد معتاد هستید، کاهش تدریجی مصرف برای‌تان آسان‌تر است). به‌عقیدة برخی کارشناسان حتی از مصرف پیاز نیز باید اجتناب کرد. اما موارد فوق صرفاً نکاتی هستند که می‌توانند مهم باشند یا نباشند. مقصود داشتن یک سبک زندگی سالم است: خوردن غذای مناسب، یعنی از گوشت، شکر و غذاهای مصنوعی اجتناب کنید، کمی غذای خام بخورید، ورزش کنید، به اندازة کافی بخوابید، و آهان، اگر می‌توانید ماساژ بگیرید!

همة موارد فوق به خودی خود باعث می‌شود بدن احساس خوبی داشته باشد، بنابراین هوس نمی‌کند با سیگار خوشحال شود. تمرینات تنفسی (تنفس عمیق) هم مؤثر است. خبر خوب این است که اگر 3 روز نیکوتین وارد بدن نشود، از سیستم آن خارج شده است. اما حواستان باشد، دفعة بعد که فنجانی قهوة بزرگ یا چند آبجو می‌نوشید، ممکن است بدن تمایل به پادزهر داشته باشد. جایگزینی سیگار با سیگارهایی با قطر بسیار کم نیز به ترک آن کمک می‌کند. صبر داشته باشید، در زمان کوتاهی به سیگارهای سبک تر عادت می‌کنید. اما شاید بهتر باشد مستقیماً سراغ «ترک اعتیاد[13]» بروید. آنچه را که در انتظار شماست از قبل بدانید: فقط به مدت چند روز تحریک‌پذیری، بی‌قراری و غیره.

§      وابستگی روانی: به اعتقاد من دلیل دشواری ترک سیگار، عدم درک این نوع وابستگی است. نکتة کلیدی این است که هنگام برداشتن سیگار خودتان را با دقت مشاهد کنید، چه احساسی دارید، به چه فکر می‌کنید. سیگار نقش دوستی را بازی می‌کند که می‌گوید: بگذار وقتی خوشحالی با تو جشن بگیرم، یا وقتی غمگینی به تو کمک کنم. اما هیچ کاری نمی‌کند؛ فقط مخفیانه سم‌ها را وارد جریان خون می‌کند. مشاهدة ارتباط بین احساس/فکر شما و میل به سیگار در زندگی روزمره، نه از لحاظ نظری، بینش فوق‌العاده قدرتمندی است که با خود عمل و تغییر را به همراه دارد (هنر مشاهده کردن به خودی خود موضوعی کامل است که اکنون به آن نمی پردازم، - برای واضح دیدن باید با مغزی آرام نگاه کرد، در غیر این صورت فرد، بر اساس تجربة گذشته، آنچه را که دیده می‌شود قضاوت می‌کند. فرد وقتی می‌تواند تغییر کند که آن قضاوت را نیز ببیند. اما تا زمانی که قاضی، یعنی مشاهده‌گر، خود را از آنچه می‌بیند جدا می‌کند، هیچ تغییری رخ نمی‌دهد زیرا مشاهده‌کننده خود را می‌بیند. مشاهده‌کردن نیاز به حضور کامل دارد). سیگاری کهنه‌کاری را می‌شناسم که بینش او به قدری قوی بود که بلافاصله برای همیشه سیگار را ترک کرد. و هنگامی که یک لذت دوست‌داشتنی تمام می‌شود، به پایان می رسد، فرد از مرگ یک عادت قدرت زیادی پیدا می‌کند.

 

و نظم در زندگی نیز مهم است. وقتی نظم وجود داشته باشد راحت‌تر می‌توان به آرامش رسید؛ و میل به سیگار یا مواد مخدر بیشتر برای ولع آرامش است. بنابراین، می‌توانم پیشنهاد کنم: اتاق و زندگی‌تان را تمیز کنید و به‌طور طبیعی سیگار ناپدید می‌شود. اگر زندگی‌تان آشفته است، انرژی برای تغییر ندارید. وقتی با خودتان در تعارض هستید آنقدر رنج می‌کشید که حاضرید هربهایی را برای خوشبختی بپردازید، بنابراین می‌گویید «لعنت بهش! بعداً ترکش می‌کنم». تغییر در آینده توهم است؛ و فقط در همین لحظه می‌تواند اتفاق بیفتد. آیا می‌توانیم بدون ولع زندگی کنیم؟ آیا می‌توانم طوری ولع را در بدن/ذهنم مشاهده کنم که به آن خاتمه بدهم؟ آیا می‌توانم بدون هیچ گونه تحریکی زندگی کنم: از نظر احساسی، شیمیایی، فکری؟ پاسخ مثبت است، اما باید خودتان پاسخ را پیدا کنید وگرنه فقط حرف [بدون عمل] خواهد بود.

دسته‌ای از سیگاری‌ها، که عموماً کم سن و سال هستند، در توالت سیگار می‌کشند؛ و اگر کسی آنها را در خیابان و یا در ماشین‌شان در حال سیگارکشیدن ببیند، خجالت می‌کشند. به چه دلیل؟ احتمالاً برای اینکه نمی‌خواهند احمق به نظر برسند. در «توالت» چیزهای جالب زیادی اتفاق می‌افتد، که تقلا برای ترک سیگار یکی از دشوارترین آنهاست. مبارزه با سیگارکشیدن صرفاً آن را قوی‌تر می‌کند، زیرا در کشمکش و در اصطکاک بین آنچه هستید و آنچه فکر می‌کنید باید باشید، انرژی خود را از دست می‌دهید. در حالی که صرفاً مشاهدة آن می‌تواند انرژی لازم را، که برای تغییر لازم است، به همراه داشته باشد. همانطور که کافئین باعث ایجاد استرس در اکثر افراد می‌شود، سیگار کشیدن نیز استرس ایجاد می‌کند. اما اغلب افراد سعی می‌کنند برای مبارزه با استرس از این موارد استفاده کنند، که چرخه‌ای باطل[14] است. دختر جوانی به من گفت برای اینکه احساس نکند که سیگار چقدر برایش بد است، با شروع به کشیدن سیگار ورزش را ترک کرد! بسیاری از مردم، به ویژه سیگاری‌های مسن‌تر، شعلة نارضایتی را که برای ترک عادت ضروری است، از دست می‌دهند و با درماندگی تسلیم می‌شوند و با سیگارکشیدن کنار می‌آیند: نوعی خودکشی تدریجی دردناک.

سیگار دندان‌های زیبای شما را کثیف می‌کند، و باعث می‌شود موها و پوست زیبای شما ناسالم به‌نظر برسند، لباس‌های‌تان بو بدهد، دهان و نفستان را بدبو می‌کند، برای تمام بدن‌تان مضر است: ریه‌ها، قلب و همة حواس: نمی‌توانید مثل قبل بچشید، استشمام کنید، ببینید، بشنوید و حس کنید. سیگار اساسی‌ترین فرآیند زندگی، یعنی تنفس، را مختل می‌کند. با اثرات (پسماندهای) مواد مضر در اطراف چشم و بدن خود از خواب بیدار می‌شوید. بدن‌تان برای پاک نگه‌داشتن خود باید فوق‌العاده سخت کار کند، و دائماً با آسیب به ریه‌ها و غیره مبارزه کند (به‌همین دلیل افراد سیگاری باید ویتامین C بیشتری مصرف کنند). می‌دانید برخی از سیگاری ها چه می‌کنند؟ برای صبحانه سیگار و قهوه میل می‌کنند، چرا که وقتی بدن خود را در خواب تصفیه می‌کند، بیشترین لذت را [از قهوه و سیگار] می‌برند. در جوانی می‌توانید از آن قسر در بروید، اما درصورت ادامة این نوع رژیم، هوش بدن را کند کرده و آن را بی احساس می‌کند: حساسیتی که برای خوشبختی، سلامتی و سبک زندگی خارق‌العاده لازم است (لئونارد کوهن[15]: «خوب من هم مثل تو وابسته بودم، می‌توانم ببینم که چقدر نشئه‌ای»). بسیاری از مصرف‌کنندگان ماری جوانا می‌گویند [این ماده] طبیعی است؛ بله، شاید علف طبیعی باشد، اما فرآیند استنشاق دود کاملاً با زندگی در تناقض است؛ و می‌توان دید که با بالارفتن سن چه اتفاقی برای این افراد می افتد: در اثر استعمال مواد مخدر مثل یک صخره، مثل یک سنگ، کودن و ضعیف می‌شوند.

سیگار هم برای جیب و هم برای سلامتی‌تان گران تمام می‌شود. اگر از آن لذت نمی‌برید، به جای اینکه به دلیل گران بودن آن را تا ته بکشید، بهتر است بعد از 2 پک خاموش کنید. چارلز لیدبیتر[16] نوشت از نظر روانی (علمی نیست اما جالب است) مواد مخدر (از جمله نیکوتین)، جهت جریان انرژی در چاکراها را معکوس می‌کند و باعث می‌شود احساس خوبی داشته باشید، اما به چاکراها آسیب می‌رساند. اخیراً فردی به من گفت از دو هفتة قبل که شروع به سیگار کشیدن کرده، دچار «حملات شیطانی» شده است! زندگی یک فرد سیگاری نیز به دلایل مختلفی از جمله جذب انرژی‌ منفی (این هم علمی نیست)، بیش از حد پیچیده می‌شود، زیرا فرد در حال مسموم کردن سیستم است، «ما چیزی را که هستیم جذب می‌کنیم».  همانطور که گفته می‌شود، «آدم شاد موفق می‌شود» ما می‌توانیم این‌ها را هم اضافه کنیم: «آدم سالم شاد است[17]» و «آدم سالم شاد می‌شود». شعله را زنده نگه دارید و موفق باشید.

همانطور در لطیفه‌ها آمده است: «مشکلی نیست اگر می‌خواهید سیگار بکشید، فقط بازدم نکنید». «من تو را همانگونه که هستی دوست دارم...» آخرین توصیه: عشق بهترین کاتالیزور برای تغییر است - پس «عاشق شو» در مورد من کارساز بود!

 

«پایان مقالة اصلی»



[1] Procrastination

[2] Psychological freedom

[3] Mark Twain

[4] John Lennon

[5] Sir Walter Raleigh

[6] Stupid get

[7] Cool

[8] Philip Morris

[9] Punitive damage

[10] کنایه از «سیگار» است.

[11] Acupuncture

[12] Peer-pressure

[13] Cold turkey

[14] Vicious circle

[15] Leonard Cohen

[16] Charles Leadbeater

[17] شاید بتوان معادل فارسی «عقل سالم در بدن سالم است» را نیز به کاربرد. مترجم



برای اطلاعات بیشتر به صفحه من به زبان انگلیسی مراجعه کنید:


https://www.rezamusic.com/health/quit-smoking